زنی ۲۸ ساله با مراجعه به دادگاه خانواده شهید محلاتی دادخواست مهریه ۲۰۰ سكه‌ای خود را به قاضی شعبه ۲۴۵ این مجتمع قضایی خانواده ارائه كرد.
این زن در برابر قاضی این شعبه با بیان اینكه حاضرم در مقابل دریافت نیمی از مهریه به صورت نقد، مابقی آن را به شوهرم ببخشم، گفت: شوهرم وضع مالی نسبتاً خوبی دارد و از عهده پرداخت مهریه‌ام بر می‌آید بنابراین نمی‌تواند بهانه بگیرد و باید مهریه‌ام را پرداخت كند.
وی با اشاره به اینكه حدود ۷ سال از زندگی مشتركمان می‌گذرد و یك فرزند نیز داریم، ادامه داد: شوهرم باید مهریه‌ام را بپردازد تا بتوانم سرمایه‌ای برای خود داشته باشم چرا كه نفقه‌ای كه هر هفته شوهرم می‌دهد را پس‌انداز كرده‌ام و حال این مبلغ مهریه را نیز می‌خواهم تا به نفقه پس‌اندازشده اضافه كنم.

مرد در دادگاه خانواده حاضر شد و با بیان اینكه همسرم بسیار كم توقع است كه نیمی از مهریه‌اش را می‌بخشد چرا كه اگر من بخواهم تمام مهریه او را بپردازم، از سرمایه‌ای كه برای كار دارم، كاسته می‌شود، گفت: نیمی از مهریه همسرم را می‌پردازم و شكایت و اعتراضی در این خصوص ندارم.
وی با اشاره به اینكه تمام تلاشم را می‌كنم تا زندگیم از هم پاشیده نشود، افزود: هر هفته نفقه همسرم را می‌پردازم تا مشكلی در خصوص مسائل مالی بین ما پیش نیاید ولی فراموش كردم كه مهریه باعث می‌شود به دادگاه كشیده شوم چرا كه همسرم در خصوص درخواست هر مبلغی از من خجالت می‌كشد و می‌دانم كه در حال حاضر مجبور به آمدن به دادگاه شده است.
قاضی این پرونده بعد از شنیدن اظهارات طرفین، مرد را محكوم به پرداخت مهریه زن كرد و جلسه پایان یافت.

مارک زوکربرگ که عادت ندارد زیاد از حاشیه ها دور بماند دوباره با یک مصاحبه جنجالی به صدر اخبار دنیای فن آوری بازگشته است.

بر اساس تازه ترین مصاحبه او با نشریه فورتون ، او غذاهایی حیواناتی را میخورد که شخصا آن حیوانات را به قتل رسانده باشد تا از سلامت غذای خود مطمئن باشد!.

او برای این کار حتی تمامی روش‌های شکار حیوانات و همچنین روشهای کشاورزی برای تولید محصولات و میوه‌ها را فراگرفته است.

البته زورکبرگ ادعا کرده که تاکنون او فقط یک بز و خوک را کشته و از گوشت آنان برای خود غذای لذیذی تدارک دیده است.

زوکربرگ کمی هم به سمت مذهب رفته و می‌گوید:”من این موضوع را دوست ندارم که مردم هر غذایی را می‌خورند و من معتقدم که افراد باید مسئولت پذیر بوده و خدا را به خاطر دادن چنین نعمت‌هایی شاکر باشند و تعمق داشته باشند که غذای آنان با چه تلاشی به دست آمده است”.

زورک برگ البته این را هم اضافه کرد که اخیرا تنها در رستورانهایی غذا می خورد که منوی آنان به صورت کامل غذای گیاهی است.

زوکربرگ در صفحه فیس‌بوکش این را هم اضافه کرده است که:” برخی از گیاهان لذت می‌برند ، برخی از شکار حیوانات و برخی نیز از داشتن مزرعه و البته من معمولا بیشتر تفریحاتی را انتخاب می‌کنم که دوست بسیار صمیمی‌ام پریسلا آن را انتخاب می‌کند”.

زورکبرگ یکی از خاطرات خود در زمینه غذا خوردن را تجربه خوردن یک خرچنگ آب پز عنوان کرد که وقتی آنرا سرو می‌کنند هنوز زنده بوده و زوکربرگ با تمهیداتی او را کشته و سپس می‌خورد.

بازیکنان بارسلونا قصد دارند برای جشن   قهرمانی خود در اروپا  در کنسرتی که توسط شکیرا دوست پیکه برگزار می شود شرکت کنند.
بارسلونا شنبه شب موفق شد در دیدار پایانی جام باشگاههای اروپا با نتیجه 3 بر1 از سد منچستر یونایتد بگذرد و قهرمان اروپا شود.

پیکه که سابقه پوشیدن لباس منچستریونایتد را نیز دارد در صفحه توئیتر خود نوشت:" بازیکنان  بارسا قصد دارند به کنسرتی که توسط شکیرا در استادیوم المپیک برگزار می شود بروند."
پیکه و شکیرا در زمان ضبط موزیک ویدیوی جام جهانی 2010 با یکدیگر آشنا شدند و در ژانویه 2011 شکیرا اعلام کرد از نامزد خود "آنتونیو دولا روا" وکیل آرژانتینی جدا شده است و چندی بعد نیز شایعاتی در رسانه ها مبنی بر ارتباط او و پیکه منتشر شد و نهایتا شکیرا در ماه مارس  رسما اعلام کرد قصد دارد با جرارد پیکه زندگی کند.

سطانعلی میرزا، برادرزاده احمدشاه و رئیس ایل قاجار در بیروت متولد شد و در پاریس بزرگ شد و در آن شهر درگذشت.

به گزارش بی بی سی سلطانعلی میرزا قاجار آخرین رییس ایل قاجار، در حالی در نزدیکی هشتاد سالگی در پاریس درگذشت که بازگشت سلطنت به ایران را ناممکن می دانست.

سلطانعلی میرزا که همزمان با تبعید خانواده قاجار، و هنگامی که سردار سپه خود را شاهنشاه ایران خوانده بود در بیروت به دنیا آمد هفتاد سال از عمر خود را در فرانسه گذراند.

مرگ پدرم تار و پود زندگي ما را به هم ريخت و مادرم که تاب و تحمل اين مصيبت را نداشت من و دو برادرم را در خانه دق مرگ کرد. مادرم از نظر عصبي و روحي بسيار شکننده شده بود و هرچه بزرگترهاي فاميل او را دلداري مي دادند که راضي به رضاي خداوند باش فايده اي نداشت!

من از کلاس دوم راهنمايي با افت شديد تحصيلي روبه رو شدم و برادر بزرگم نيز سال دوم دبيرستان ترک تحصيل کرد و خانه نشين شد. «ميلاد» با حمايت هاي بي حد و اندازه مادرم مفت خور و بي مسئوليت بار آمد و هر موقع عمو يا دايي ام به او گير مي دادند که چرا حداقل به سر کار نمي روي او مادرم را با حرف هايي احساسي تحريک مي کرد تا جلوي آن ها بايستد و اجازه ندهد غرور فرزندش را خرد کنند.

متاسفانه برادرم با سوء استفاده از موقعيتي که براي تنبلي پيدا کرده بود و چون هيچ کس بر رفتار و حرکاتش کنترل و نظارتي نداشت به دام موادمخدر افتاد.او کريستال استفاده مي کند و خودش را بدبخت و فلک زده کرده است. بيچاره دايي ام وقتي متوجه شد چه بلايي به سر ميلاد آمده است سراسيمه به خانه ما آمد تا راهي براي نجات خواهر زاده اش بيابد ولي چون برادرم حاضر به همکاري نشد و از همه اين ها بدتر اين که مادرم علت تمام اين گرفتاري ها را مرگ نابهنگام پدرم مي دانست نتيجه اي نگرفت.

دختر جوان قطرات اشک را از روي گونه هايش پاک کرد و در گفت وگو با کارشناس اجتماعي کلانتري نواب مشهد افزود: چند روز قبل، مادرم به شهرستان رفته بود تا به پدر پيرش سربزند. من مشغول انجام کارهاي خانه بودم که برادرم و دوستانش آمدند.

ميلاد مقداري پول و موادمخدر از دوستان لاابالي خود گرفت و در حالي که به چشمانم خيره شده بود گفت: آماده شو بايد همراه دوستانم به خانه آن ها بروي و کارهاي شان را انجام بدهي. او وقتي با مخالفتم رو به رو شد به طور وحشيانه اي کتکم زد و دوستان شيطان صفت او با توسل به زور و تهديد مرا سوار خودرو خود کردند و به خانه اي که نمي دانم کدام نقطه مشهد بود بردند و زنداني ام کردند. من سه روز در آن لانه شيطاني زنداني شدم و...

پس از گذشت ۳روز بالاخره از چنگ دوستان هوسران برادرم رها شدم و به سختي خودم را به خانه رساندم مادرم به محض آن که مرا ديد به گريه افتاد و پرسيد: دخترم از ديروز که از سفر برگشته ام نگرانت هستم و گم شدن تو را به پليس اطلاع داده ام. معلوم است کجا هستي؟من موضوع را با شرمندگي برايش تعريف کردم و ما به اين جا آمده ايم تا از دست ميلاد و دوستان بي سروپايش شکايت کنيم.

دختر جوان افزود: محبت هاي بيش از حد و بي اندازه مادرم به ميلاد، بعد از مرگ پدرم از او موجودي تن پرور، خودخواه، زودرنج و بي مسئوليت و معتاد بار آورد و در واقع اين محبت ها خيانتي در حق برادرم بود. کاش مادرم با صبر و متانت به او مسئوليت مي داد و او را مرد بار مي آورد. با اعلام شکايت دختر جوان و مادرش متهمان اين پرونده دستگير و به مراجع قضايي معرفي شدند.

منبع: روزنامه خراسان

مرگ پدرم تار و پود زندگي ما را به هم ريخت و مادرم که تاب و تحمل اين مصيبت را نداشت من و دو برادرم را در خانه دق مرگ کرد. مادرم از نظر عصبي و روحي بسيار شکننده شده بود و هرچه بزرگترهاي فاميل او را دلداري مي دادند که راضي به رضاي خداوند باش فايده اي نداشت!

من از کلاس دوم راهنمايي با افت شديد تحصيلي روبه رو شدم و برادر بزرگم نيز سال دوم دبيرستان ترک تحصيل کرد و خانه نشين شد. «ميلاد» با حمايت هاي بي حد و اندازه مادرم مفت خور و بي مسئوليت بار آمد و هر موقع عمو يا دايي ام به او گير مي دادند که چرا حداقل به سر کار نمي روي او مادرم را با حرف هايي احساسي تحريک مي کرد تا جلوي آن ها بايستد و اجازه ندهد غرور فرزندش را خرد کنند.

متاسفانه برادرم با سوء استفاده از موقعيتي که براي تنبلي پيدا کرده بود و چون هيچ کس بر رفتار و حرکاتش کنترل و نظارتي نداشت به دام موادمخدر افتاد.او کريستال استفاده مي کند و خودش را بدبخت و فلک زده کرده است. بيچاره دايي ام وقتي متوجه شد چه بلايي به سر ميلاد آمده است سراسيمه به خانه ما آمد تا راهي براي نجات خواهر زاده اش بيابد ولي چون برادرم حاضر به همکاري نشد و از همه اين ها بدتر اين که مادرم علت تمام اين گرفتاري ها را مرگ نابهنگام پدرم مي دانست نتيجه اي نگرفت.

دختر جوان قطرات اشک را از روي گونه هايش پاک کرد و در گفت وگو با کارشناس اجتماعي کلانتري نواب مشهد افزود: چند روز قبل، مادرم به شهرستان رفته بود تا به پدر پيرش سربزند. من مشغول انجام کارهاي خانه بودم که برادرم و دوستانش آمدند.

ميلاد مقداري پول و موادمخدر از دوستان لاابالي خود گرفت و در حالي که به چشمانم خيره شده بود گفت: آماده شو بايد همراه دوستانم به خانه آن ها بروي و کارهاي شان را انجام بدهي. او وقتي با مخالفتم رو به رو شد به طور وحشيانه اي کتکم زد و دوستان شيطان صفت او با توسل به زور و تهديد مرا سوار خودرو خود کردند و به خانه اي که نمي دانم کدام نقطه مشهد بود بردند و زنداني ام کردند. من سه روز در آن لانه شيطاني زنداني شدم و...

پس از گذشت ۳روز بالاخره از چنگ دوستان هوسران برادرم رها شدم و به سختي خودم را به خانه رساندم مادرم به محض آن که مرا ديد به گريه افتاد و پرسيد: دخترم از ديروز که از سفر برگشته ام نگرانت هستم و گم شدن تو را به پليس اطلاع داده ام. معلوم است کجا هستي؟من موضوع را با شرمندگي برايش تعريف کردم و ما به اين جا آمده ايم تا از دست ميلاد و دوستان بي سروپايش شکايت کنيم.

دختر جوان افزود: محبت هاي بيش از حد و بي اندازه مادرم به ميلاد، بعد از مرگ پدرم از او موجودي تن پرور، خودخواه، زودرنج و بي مسئوليت و معتاد بار آورد و در واقع اين محبت ها خيانتي در حق برادرم بود. کاش مادرم با صبر و متانت به او مسئوليت مي داد و او را مرد بار مي آورد. با اعلام شکايت دختر جوان و مادرش متهمان اين پرونده دستگير و به مراجع قضايي معرفي شدند.

منبع: روزنامه خراسان